امیرعباس گل پسرم متولد3 تیر1380 و کوثرامیرعباس گل پسرم متولد3 تیر1380 و کوثر، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

زیباترین گل پسر و گل بسر دنیا

اختراع امیرعباس جان

سلام پسر هنرمندم اختراعی داشت که همه ما رو به وجد آورد و خیلی هنرمندانه ساخته شده بود فقط حیف که امکانات نداشت که روکش برای ماشینش بسازه بهت تبریک می گم و دوستت دارم ...
11 مهر 1392

اسباب کشی

 15 مرداد اسباب کشی داشتیم و چون در ماه مبارک رمضان بود خیلی سخت گذشت و امدیم بلوار جمهوری خانه های سازمانی تا ان شاالله خونمون اماده بشه و به لطف خدا بریم انجا با هزار دردسر اسباب گشیدیم والحمدالله دیگه جا گرفتیم هر چند که مصادف بود با ایام امتحانات دانشگاه من و بابایی ولی شکر خدا به خیر گذشت تو این خونه به دلیل سه خوابه بودن هم امیر عباس اتاق جدا داره و هم کوثر جان و بد نیست و تمام شهر زیر پامونه و همه جای شهر از پنجره معلومه شبها خیلی قشنگه شاهچراغ ، آستانه ، علی بن حمزه و هر چیکه فکر کنی ،وارد آشپزخانه که میشم گمبدهای قشنگشون آرومم میکنه و خدا را شکر میکنم از این توفیق اجباری و دعا میکنم خدا بهمون خونه بزرگ و زیبا و پر از خیر نص...
11 مهر 1392

کوثر و نرفتن به مهد

از روزی که امیر عباس جان تعطیل شد کوثر خانم هم دیگه مهد نرفت و پسرم ازش مراقبت می کنه تا دخترم هم کمی استراحت کنه و از این همه مهد رفتن نجات پیدا کنه قربونش برم پسرم خیلی زحمت میکشه و بابا داوود هم به خاطر محبتش یه تبلت براش خرید و جوری به کوثر خوش میگزره که حاضر نیست دیگه مهد بره البته ناگفته نمونه که کوثر بعضی روزها خیلی داداشش را اذیت میکنه و امسال چون دخترم میتونه خودش کارهاشو انجام بده و دستشویی بره خیالم راحته ان شاالله خدا عزیزامو برامون حفظ کنه         خدای مهربون شکر می کنم که چنین پسر مهربان و با شعوری بهم داده که این قدر دلسوز خواهرشه    ...
11 تير 1392

سفر به یزدنوروز 92

در راه سفر به مشهد مقدس ، از یزد و طبس گذر کردیم و حسابی بهمون خوش گذشت .   چ سفره هفت سین در امام زاده مشهور در یزد که ما در آنجا نماز و ناهار خوردیم . بادگیرهای مشهور یزد     ...
8 تير 1392

مشهد مقدس نوروز 92

ساعت ١٢ ظهر رسیدیم به مهمانسرای صدا و سیما در مشهد مقدس و بعد از نماز و نهار و استراحت عصر به زیارت رفتیم و در این چند روز که مشهد مقدس بودیم بچه ها را بعد از زیارت در قسمت کبوترانه حرم می بردیم که بچه ها خیلی آنجا را دوست داشتند و لذت می بردند و درآنجا علاوه بر جایزه دادن ، بازی و فیلم و قصه برای بچه ها اجرا می کردند .   و متاسفانه کوثر خانم هم روز دوم در بازار رضا گم شد و حدود ٤٥ دقیقه دنبالش گشتیم و من و بابایی و داداشی از ترس نابود شده بودیم آخه دخترم از عروسکی خوشش آمده بود و گیر داد براش بخریم داشتیم تو مغازه ای خرید می کردیم که خانم خانمی در رفت و همه حتی مغازه دار دنبالش گشتیم و اطلاعات طبقه دوم بازار رضا دایم صد...
8 تير 1392