امیرعباس گل پسرم متولد3 تیر1380 و کوثرامیرعباس گل پسرم متولد3 تیر1380 و کوثر، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

زیباترین گل پسر و گل بسر دنیا

سفر به سپیدان

  پنج شنبه ساعت 7.30 بعد از امتحان زبان امیر عباس با عمو ابراهیم رفتیم همگی به سمت سپیدان و 8.30 رسیدیم رادارخانه و آنجا با عمو اسماعیل و عمو بهرام حسابی بهمون خوش گذشت و صبح زود راه افتادیم و رفتیم چله گاه و مسقر شدیم تا عصر و صبحانه دست پخت بابایی تخم مرغ خوردیم و ناهار هم جوجه کباب صل اعلا کباب کردیم و وسط روز هم همگی رفتیم آبشا در راه هم یه زنبور زد به علیرضا و با تدبیر امیرعباس لیمو گذاشتیم روی نیش زنبور و سریع آروم شد و شب هم ساعت ده با یه عالمه ترافیک رسیدیم خونه و قبل از رسیدن به خونه بابا بستنی رفتیم و جای شما سبز بستنی قیفی خوردیم . ان شاالله همیشه به تفریح و شادی     ...
14 مهر 1392

تولد گل پسرم امیرعباس

  یک سبد احساس را*با تو قسمت می کنم* در شب میلاد تو*جان نثارت می کنم* عشق زیبای تو را*رونق دل می کنم* با تو ای زیباترین*احساس بودن می کنم*     سوم تیر 1380 تولد پسر عزیزمه و امسال مصادف شده با میلاد منجی عالم بشریت حضرت مهدی ع امسال جشن تولد پسرم همراه با تولد علی رضاجان و ریحانه جان شد چرا که تولدشان به فاطله 3 روز بود ریحانه خانم 31 خرداد - امیر عباس جان 3 تیر و علی رضا جان 6 خرداد برای همین هر سه را در یک شب گرفتیم جای شما سبز خیلی با صفا بود       ...
11 مهر 1392

اردو رفتن امیر عباس

امیر عباس از طرف مدرسه جدید دعوت شد که در 7 تیر به اردوگاه شهید آیت الله ربانی بره و من و بابایی و کوثر ساعت 7و نیم پسر عزیزم را به اردوگاه بردیم و قرار شد ساعت 16  بریم دنبالش و حسابی به پسرم خوش گذشته بود از برنامه های متنوع از جمله فوتبال بازی ، استخر ، نمایش فیلم و برنامه پذیرایی و ناهار که همه به عهده مدرسه گل پسرم بود . و واقعا" اردوگاه زیبا و سر سبزی بود آدم آرامش میگرفت .         کوثر جان هم از فرصت استفاده کرد و چند تا عکس گرفت ...
11 مهر 1392

مسابقه جشنواره تابستانی

سلام گل بسر منم تو مسابقه شرکت کرده خواهشا به ناز گل من هم رای بدید ممنون می شم کد عروسک شکمموم  364 که باید به شماره 20008080200 ارسال کنید . منتظر ارسال رای شما هستیم   ...
11 مهر 1392

اختراع امیرعباس جان

سلام پسر هنرمندم اختراعی داشت که همه ما رو به وجد آورد و خیلی هنرمندانه ساخته شده بود فقط حیف که امکانات نداشت که روکش برای ماشینش بسازه بهت تبریک می گم و دوستت دارم ...
11 مهر 1392

اسباب کشی

 15 مرداد اسباب کشی داشتیم و چون در ماه مبارک رمضان بود خیلی سخت گذشت و امدیم بلوار جمهوری خانه های سازمانی تا ان شاالله خونمون اماده بشه و به لطف خدا بریم انجا با هزار دردسر اسباب گشیدیم والحمدالله دیگه جا گرفتیم هر چند که مصادف بود با ایام امتحانات دانشگاه من و بابایی ولی شکر خدا به خیر گذشت تو این خونه به دلیل سه خوابه بودن هم امیر عباس اتاق جدا داره و هم کوثر جان و بد نیست و تمام شهر زیر پامونه و همه جای شهر از پنجره معلومه شبها خیلی قشنگه شاهچراغ ، آستانه ، علی بن حمزه و هر چیکه فکر کنی ،وارد آشپزخانه که میشم گمبدهای قشنگشون آرومم میکنه و خدا را شکر میکنم از این توفیق اجباری و دعا میکنم خدا بهمون خونه بزرگ و زیبا و پر از خیر نص...
11 مهر 1392

کوثر و نرفتن به مهد

از روزی که امیر عباس جان تعطیل شد کوثر خانم هم دیگه مهد نرفت و پسرم ازش مراقبت می کنه تا دخترم هم کمی استراحت کنه و از این همه مهد رفتن نجات پیدا کنه قربونش برم پسرم خیلی زحمت میکشه و بابا داوود هم به خاطر محبتش یه تبلت براش خرید و جوری به کوثر خوش میگزره که حاضر نیست دیگه مهد بره البته ناگفته نمونه که کوثر بعضی روزها خیلی داداشش را اذیت میکنه و امسال چون دخترم میتونه خودش کارهاشو انجام بده و دستشویی بره خیالم راحته ان شاالله خدا عزیزامو برامون حفظ کنه         خدای مهربون شکر می کنم که چنین پسر مهربان و با شعوری بهم داده که این قدر دلسوز خواهرشه    ...
11 تير 1392

سفر به یزدنوروز 92

در راه سفر به مشهد مقدس ، از یزد و طبس گذر کردیم و حسابی بهمون خوش گذشت .   چ سفره هفت سین در امام زاده مشهور در یزد که ما در آنجا نماز و ناهار خوردیم . بادگیرهای مشهور یزد     ...
8 تير 1392